برادر ! از نوع پاستوریزه !!
مامان : من واسه چی بیام ؟ خودت برو بده !
داداش : نه من روم نمیشه ! تو ام بیا !!
مامان : برو تا یاد بگیری !
داداش : مااااماااان بیا دیگه !!
مامان :
بروووووووووو دیگه !!
** این داداشه ۲۹ سالشه !! با هر دختری حرف میزنه پشت گوشاش قرمز میشه !!
***نمیدونم منو تو بیمارستان عوض کردن یا اونو ! اون همیشه مودب و سر به زیر و درس خون بوده ! من دقیقا ۱۸۰ درجه بر عکس!!
****واقعا دوسِش دارم
پ . ن : این روزا رو یادت باشه یه وقت نگی نگفتی ! اون روزا دور نیست که به یاده من بازم نیوفتی...